Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5424 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
salary increase
U
افزایش حقوق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
increment
U
افزایش در حقوق توسعه
increments
U
افزایش در حقوق توسعه
Other Matches
common low
U
سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
increase
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
bulking
U
افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
accretion
U
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
public international law
U
حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum
U
قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
wagners law
U
براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
multiplier principle
U
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
detention of pay
U
ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
protective duty
U
حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
harbour dues
U
حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
attainder
U
سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
advalorem duty
U
حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
allotment advice
U
پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
retardation
U
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
sales promotion
U
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
malthusian law of population
U
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
authorized stoppage
U
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
multiplication
U
افزایش
rises
U
افزایش
rise
U
افزایش
summation
U
افزایش
accretion
U
افزایش
accesses
U
افزایش
scale up
U
افزایش
accessed
U
افزایش
access
U
افزایش
enhancement
U
افزایش
amplification
U
افزایش
augmentation
U
افزایش
aggrantizement
U
افزایش
affixture
U
افزایش
reduce/enlarge
U
افزایش
adjunction
U
افزایش
additament
U
افزایش
auxesis
U
افزایش
accessing
U
افزایش
increscent
U
افزایش
increased
U
افزایش
intensification
U
افزایش
addendum
U
افزایش
accession
U
افزایش
addenda
U
افزایش
raise
U
افزایش
raises
U
افزایش
gains
U
افزایش
gained
U
افزایش
gain
U
افزایش
expansion
U
افزایش
addition
U
افزایش
increases
U
افزایش
increments
U
افزایش
increment
U
افزایش
additions
U
افزایش
accru
U
افزایش
increase
U
افزایش
increase in potential
U
افزایش پتانسیل
increase in load
U
افزایش بار
increase of power
U
افزایش قدرت
ingravescence
U
افزایش تشدید
increase of potential
U
افزایش پتانسیل
increase in price
U
افزایش بهاء
increase of current
U
افزایش جریان
fire-raising
U
افزایش اتش
increase of efficiency
U
افزایش راندمان
increase of output
U
افزایش توان
increase of contrast
U
افزایش کنتراست
increase in value
U
افزایش ارزش
fire raising
U
افزایش اتش
increase of pressure
U
افزایش فشار
increase in sensitivity
U
افزایش حساسیت
increasable
U
افزایش پذیر
augmented
U
افزایش دادن
augmenting
U
افزایش دادن
augments
U
افزایش دادن
addibility
U
قابلیت افزایش
add time
U
زمان افزایش
accelerative
U
مایه افزایش
appreciations
U
افزایش بها
spurts
U
افزایش ناگهانی
spurting
U
افزایش ناگهانی
spurted
U
افزایش ناگهانی
spurt
U
افزایش ناگهانی
hypertension
U
افزایش فشارخون
augment
U
افزایش دادن
ascends
U
افزایش دادن
frequency multiplication
U
افزایش فرکانس
free radical addition
U
افزایش رادیکالی
camber
U
افزایش زیاد
cambers
U
افزایش زیاد
export promotion
U
افزایش صادرات
accrue
U
افزایش یافتن
accrues
U
افزایش یافتن
accruing
U
افزایش یافتن
augmentable
U
قابل افزایش
annual increase
U
افزایش سالانه
elongation
U
افزایش طول
ascend
U
افزایش دادن
ascended
U
افزایش دادن
appreciation
U
افزایش بها
aggrandizement
U
افزایش بزرگی
thickening
U
افزایش ضخامت
rise in temperature
U
افزایش دما
temperature rise
U
افزایش دما
growths
U
افزایش ترقی
growth
U
افزایش ترقی
scale up
U
افزایش مقیاس
voltage increase
U
افزایش ولتاژ
put on weight
<idiom>
U
افزایش وزن
pick up speed
<idiom>
U
افزایش سرعت
thusŠ+=
U
نشان افزایش
subjunction
U
افزایش در پایان
tax increase
U
افزایش مالیات
superadd
U
باز افزایش
acceleration
تعجیل افزایش
mark up
U
افزایش قیمت
superaddition
U
باز افزایش
monetary expansion
U
افزایش پول
multiplication
U
افزایش تکثیر
overcompound
U
افزایش ترکیب
progation
U
افزایش انتقال
voltage rise
U
افزایش ولتاژ
birth rates
U
ضریب افزایش جمعیت
bring something on
<idiom>
U
دلیل افزایش سریع
aging
U
افزایش طول عمر
to be on the increase
U
روبه افزایش گذاشتن
alkalosis
U
افزایش قلیای بدن
birth rates
U
نرخ افزایش ولادت
artificial aging
U
افزایش استحکام الومینیوم
antimarkovinkoff addition
U
افزایش غیر مارکونیکوفی
birth rate
U
نرخ افزایش ولادت
birth rate
U
ضریب افزایش جمعیت
to increase
[to, by]
U
افزایش یافتن
[به مقدار]
appreciations
U
افزایش ارزش دارائی
appreciation
U
افزایش ارزش دارائی
boosted
U
افزایش دادن چیزی
boosting
U
افزایش دادن چیزی
boosts
U
افزایش دادن چیزی
strain
U
افزایش طول نسبی
elongation
U
افزایش درازا کشامد
strains
U
افزایش طول نسبی
scale
U
کمتریا افزایش نسبت
boost
U
افزایش دادن چیزی
jump
U
جهش افزایش ناگهانی
jumped
U
جهش افزایش ناگهانی
jumps
U
جهش افزایش ناگهانی
accretions
U
افزایش یا نمو کوره
capital apprecation
U
افزایش ارزش سرمایه
raise to a higher power
U
افزایش دادن نما
rate of productivity increase
U
نرخ افزایش بازدهی
increase in conductivity
U
افزایش قابلیت هدایت
increase endorsement
U
تصدیق یا تائید افزایش
scale up
U
افزایش به نسبت ثابت
hyperglycemia
U
افزایش قند در خون
fibrosis
U
افزایش بافت لیفی
ether catalyzed addition
U
افزایش با کاتالیزگری اتر
escalator clause
U
شرط افزایش بها
rate of wage increase
U
نرخ افزایش دستمزد
capital gains
U
افزایش ارزش سرمایه زش
electrophilic addition
U
افزایش الکترون دوستی
capital widening
U
افزایش سطحی سرمایه
capital deepening
U
افزایش عمقی سرمایه
vrc
U
بررسی افزایش عمودی
appreciation
U
افزایش ارزش دارایی و موجودی
appreciations
U
افزایش ارزش دارایی و موجودی
multiplicative
U
کمک کننده به افزایش یا ضرب
strain at failure
U
افزایش طول نسبی درگسیختگی
social increment
U
افزایش ناشی از کار جمعی
hypercapnia
U
افزایش کربن اکسید در خون
multiplier
U
وسیله افزایش ماشین حساب
internal temperature rise
U
افزایش درجه حرارت داخلی
increase of strain
U
افزایش تغییر طول نسبی
acroesthesia
U
افزایش حساسیت اعضای انتهایی
primary hypertension
U
افزایش اولیه فشار خون
amplified
U
افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
amplify
U
افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
amplifying
U
افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
intensifying
U
افزایش دادن تشدید کردن
intensify
U
افزایش دادن تشدید کردن
To keep prices down.
U
جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
intensifies
U
افزایش دادن تشدید کردن
becking mill
U
غلطک برای افزایش طول
intensified
U
افزایش دادن تشدید کردن
to rise in somebody's esteem
U
افزایش اعتبار در برابر کسی
amplifies
U
افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
to fire up something
U
با تحریک چیزی را افزایش دادن
multiplier
U
افزایش دهنده چند برابر کننده
stress strain curve
U
منحنی تنش به افزایش طول نسبی
automation
U
افزایش تولید در اثر ماشینی شدن
CSLIP
U
نرخ ارسال داه افزایش می یابد
leukocytosis
U
افزایش تعداد گلبولهای سفید خون
frost heave
U
افزایش حجم خاک حاصل ازیخبندان
math
U
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
Prices are rising ( falling ) .
U
قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
maths
U
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
jus
U
حقوق
stipend
U
حقوق
Recent search history
Forum search
1
کارشناس حقوق ثبت اسناد و املاک-مشاور امور ملکی و ثبتی وقیمت گذاری -
1
Soar
1
her teaching won't pay enough to send me to law school.
1
جداسازی سلولهایسرطانیگردشی با افزایش حجم ناشی از پرتو تابیدهشده به سلولهای سرطانی جاذب نانوذرات طلا
1
i was in the middle of a thick law book
1
offshoring
1
جداسازی سلولهایسرطانیگردشی به کمک افزایش حجم ناشی از تابش لیزر به سلول های حاوی نانوذرات طلا
1
Country pumkin
1
In dubio mitius
0
روش حقوقی حل و فصل اختلافات
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com